ح
حاصل: گندم و جوی نرسیده یا رسیده که هنوز درو نشده است.
حاصِلا: به هر کشت گندم یا جو گویند.
حَرَمی: پارچهای مستطیل شکل که زنان در حمام با آن خودشان را خشک میکردند، نوعی حوله.
حِصار: حیاط خانه. ادامه مطلب ...ج
جَئدِه: جاده.
جاروکوهی: نوعی گیاه که برای جارو کردن چیده شود و بکار رود.
ادامه مطلب ...تاچِّه: کیسهای بافته از نخ پنبه به گنجایش نیم جوال و برابر با ?? من گندم، دو تاچه را به دو طرف خر بندند و حمل کنند، و نیز به بار وَرَک یا امثال آن که به دو قسمت کرده و در دو سوی خر بار کنند.
تاس: ظرفی مسی به گنجایش حدود دو لیتر که با آن از خزانه? حمام آب بر دارند و در کنار خود نهند.
تاسَک: تیغمانندی بر روی خوشه گندم و جو.
بقیه کلمات در ادامه ...
ادامه مطلب ...پ
پاپِتی/ پاپَتی: پابرهنه.
پاپیچ: ? پاتُوِّه
بَئْرِه: زمین باریک و بلند در زمینهای
زراعی که دو طرف آن مرز کشیده باشند.
بابُرّی: نوعی
نفرین.
باپّا: نگاه کن،
در مقام تعجب هم بکار رود.
باخور: بخور
بقیه کلمات در ادامه مطلب