پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

ایجاد پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان توسط عباس محمدخانی
پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

ایجاد پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان توسط عباس محمدخانی

ادامه واژه ها واصطلاحات فراهان (حرف ت)

تاچِّه: کیسه‌ای بافته از نخ پنبه به گنجایش نیم جوال و برابر با ?? من گندم، دو تاچه را به دو طرف خر بندند و حمل کنند، و نیز به بار وَرَک یا امثال آن که به دو قسمت کرده و در دو سوی خر بار کنند.

تاس: ظرفی مسی به گنجایش حدود دو لیتر که با آن از خزانه? حمام آب بر دارند و در کنار خود نهند.

تاسَک: تیغ‌مانندی بر روی خوشه گندم و جو.


 بقیه کلمات در ادامه ...

تال: واحد اندازه‌گیری نخ.

تالاری: بالکنی که در برابر اتاق طبقه دوم سازند.

تایِه: وَرَک و یونجه و امثال آن که درو کرده و روی هم جمع کرده باشند.

تُپُّز: چوب دستی محکمی که در نزاع بکار رود.

تَپِّه: فضولات گاو و خر که در زمستان در طویله جمع شده و در تابستان بیرون آورند و بر آن آب ریزند و بسیار لگد کنند و به شکل بیضی در آورند تا خشک شود و برای سوزاندن در تنور و گرم‌کردن چاله کرسی بکار رود.

تخته‌چُن: قطعه‌ای در چرخ خرمنکوب که شخص بر آن نشیند.

تُخْماق: وسیله‌ای چوبی و چکش‌مانند برای پوست کندن گندم و جو.

تِرّاندَن: خوشه انگور را یکجا در دهان بردن و ساقه آنرا بیرون کشیدن، و نیز کندن پوست درخت.

تَرخَن‌دو: خوراکی که از جوشاندن بلغور گندم در دوغ به دست آید. قطعات دایره‌ای و خشک شده آنرا در فصل زمستان می‌پزند و بدان آش ترخن‌دو گویند.

تَرخَن‌شیر: ? آش تَرخَن‌شیر.

تَرخِنِه: شیرینی‌ای متداول در نوروز و مهمانی‌ها که از جوشاندن شیره انگور و نشاسته فراهم شود.

تَرَک کردن: بند زدن ظرف شکسته.

تِرِّه‌کِشی: بیگاری، و نیز کار بیهوده و بی‌حاصل.

تِرّیدَن: ریدن، کنایه از خراب کردن کاری یا چیزی.

تَغِّز: نوعی ترشی از پوست انگوری که آبش را گرفته‌اند.

تفنگ‌تَقِّه: تفنگی که فقط صدا دارد.

تفنگ‌تَقِّه و یابولُقِّه: کنایه از کسی که ادعا دارد ولی کاری انجام نمی‌دهد.

تُقُلی: میش دو ساله که نزائیده باشد.

تُکّ: نُک و سر هر چیز.

تُک‌به‌تُک: دو چیزی که به سختی به هم رسیده باشند، هر چیزی که کم و سخت به دست آمده باشد.

تَکِه: بز نر یکساله که برای تولید نسل بکار رود.

تِکِّه: یکی از دو شخصیت نمایش‌بازیِ زمستانیِ ناقالدی.

تُکِّه‌انداختن: سرانداختن بافتنی‌ها، شروع به بافت جوراب و دستکش و امثال آن.

تَکیده: کسی که از سرما زود می‌لرزد، و نیز آدم خیلی لاغر.

تُگ‌به‌تُگ: ? تُک به تُک.

تُگُف‌مُگُف: جر و بحث و صحبت دو نفر به تندی و پرخاش.‌

تَلتیزَک: نوعی سبزی خوردن، شاهی.

تلخه: علفی بیابانی که حیوان آنرا نمی‌خورد.

تِلْف: تفاله، پوست و تفاله انگور و سیب و مانند آن که آبش را گرفته باشند.

تَلَند: اشخاص چاقی که کار خود را به خوبی انجام نمی‌دهند.

تِلواس زدن: چیزی یا هدفی را بسیار دنبال کردن.

تِلّوندَن: له کردن.

تُلِه: بچه سگ.

تِله: چینی بند زده.

تُلِّه: خربزه کوچک و نیم‌رس.

تُلِه: خربزه و هندوانه کوچک.

تَلِه‌سنگ: سنگ‌هایی نرم و خاکستری‌رنگ و ورقه‌ورقه که از کوه‌های سهل‌آباد و ساروق و کَرْکان به دست آید و به مصرف سنگ‌قبر و راه‌پله رسد.

تِلّیدَن: له شدن.

تُمُّن/ تُمّون: شلوار مردانه که زنان دوزند.

تَندور: تنور.

تَندورچِه: تنور کوچک.

تَندورشا: چوبی که با آن آتش تنور را هم زنند و زیر رو کنند.

تَندور‌مال: پارچه‌ای که با آن بدنه تنور را پاک کنند.

تُنُک‌بند: وسیله‌ای که با آن نان لواش پزند.

تُنگِلِه: کوزه کوچک آبخوری.

تِنگِلِه‌خوشار: جای تنگ که با فشار چیزی را بدان جای دهند.

تُنگِه: کوزه آبخوری و بزرگ‌تر از تُنگِلِه.

تُوْ: تب.

توبْرِه: کیسه‌ای بنددار و بافته شده از نخ پنبه که بر شانه آویزند.

توپَّک: مقداری پارچه گلوله شده و بعضاً تزئین شده که بر در کوزه نهند تا جانور بدان نرود، و نیز بر سوراخ کندوله نهند.

تُوْتُوْ: خطابی برای صداکردن و فراخواندن مرغ و خروس.

تُوْ خوردن: رفتن و برگشتن متناوب و مکرر، چرخیدن.

تُوْ دادن: ? تُوُندَن.

تور: بافته‌ای از نخ پنبه برای حمل کاه و یونجه با گنجایش ?? من یا حدود ?? کیلوگرم کاه، و نیز واحد اندازه‌گیری مقدار کاه.

تُوْغَشِه: تب و غش، و نیز نوعی نفرین.

توکْلوجه: گیاهی کوهی که برگ کوچک و نرمی دارد و برای درمان سرماخوردگی بکار رود.

تولِه: اسهال.

تولِه: نهال درخت، و نیز بچه? سگ و گربه و گرگ و امثال آنها.

توله‌تَر: نهال کوچک درخت.

توله‌تَر مُرده: در کوچکی مرده، و نیز نوعی نفرین خطاب به فرزندان.

تون‌به‌تون افتاده: کنایه از آدم بینوا و بی‌چیز که در تون حمام می‌خوابد.

تون: آتشخانه حمام، کوره حمام.

تُوُندَن: پیچیدن چندین رشته نخ به یکدیگر برای بافتن ریسمان. هر چیزی را در مسیری مدور به حرکت واداشتن، برگرداندن، چرخاندن.

تُوِّه: وسیله‌ای چوبی و ظرف‌مانند برای حمل گِل به بام.

تُوِّه‌کِش: کسی که با تُوِّه گِل به بام برد.

تیار: آماده، درست، رو به راه.

تیتِّه: باز کردن پشم و پنبه? سفت‌شده و امثال آن با دست.

تِیْجِه: سبدی برای جابجایی نان که آنرا از ترکه تر بید یا صنوبر بافند.

تیراُوْجار: چوب بلند و کلفتی در اُوْجار که یک طرف آن به واسطه یوغ (یو) به گردن گاو بسته شده و طرف دیگر آن به «کون‌اُوْجار» وصل می‌شود.

تیرِه‌بَلک: چوب کوچک و نازک و صافی که با آن خمیر را برای پختن یا رشته‌کردن باز کنند.

تیزاندَن: لگد انداختن خر.

تیش‌کردن: قاپِ بازی یا هسته خرما را بر سنگ ساییدن و صاف کردن، سپس هسته‌ها را سوراخ کرده و به نخ کشیده و گردنبند می‌کردند.

تیکّ/ تیگّ: تیغ و خار گیاهان.

تیک‌اُوْیی: نوعی گیاه که در کنار آب روید و تیغ‌های بسیار تیزی دارد.

تیکّ‌زَردِه: نوعی گیاه که تیغ‌های زرد و تیز دارد، ترنجبین را از آن گیرند.

تیکّ‌وتاغال: مقداری شاخه خُرده و خاشاک و تیغ و امثال اینها که جایی جمع شده باشد.

تیلیشیدن/ تِلیشیدن: کشیدن و قطع کردن پوست یا شاخه درخت، خرد کردن چوب، و نیز کنایه از خانواده‌ها و اشخاصی که به قهر از هم جدا شوند.

تیون: قطعه‌ای مسی مانند دیگ که آنرا در کف خزینه حمام نهند و زیر آنرا آتش کنند تا آب گرم شود.

تیونْچه: ظرف مسی مانند دیگ با گنجایش غذا برای حدود پنج نفر.

تی‌یَرس: تگرگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد