برخی از واژه ها واصطلاحات فراهان (شروع با حرف آ)

آ

1. آباجی: بزرگترین خواهر.
2. آب‌نُوا: آب‌نبات.
3. آتیش‌دود: سوزاندن پهن گاو یا گوسفند در گوشه حیاط تا پس از اینکه آتش کامل و بدون دود شد، به چاله‌کُرسی منتقل شود.
4. آجال: خُرده‌چوب‌هایی که در جایی جمع شده باشد.
5. آجّی: خواهر بزرگ
   
   بقیه کلمات در ادامه مطلب... 
    
6. آجین‌کردن: آج‌دار کردن سنگ‌های آسیا که به مرور آج‌هایش صاف شده باشد.
7. آرخولُق: ← آل‌خولُق
8. آردِبیز: اَلَک نسبتاً درشتی از پوست گوسفند برای الک‌کردن آرد.
9. آردِلون: چاله‌ای در جلوی سنگ آسیا که آرد بیرون‌آمده از لای سنگ‌ها بدان ریزد.
10. آرِنگ: تختی که داماد در حیاط خانه پدر عروس روی آن نشیند.
11. آروس: عروس.
12. آرُوِّه: سوراخی در زیر دیوار باغ برای عبور جوی آب.
13. آزایْلِه: تاپّاله گاو که در صحرا افتاده باشد و یک زمستان از آن گذشته باشد.
14. آزِنگِلی: هر چیز که از جایی بطور شُل آویزان باشد.
15. آستُن: صفحه کوچک آهنی با یک دسته بلند که با آن نان‌خُرده‌های چسبیده به دیوار تنور را تراشند.
16. آسِّه‌آسِّه: آهسته‌آهسته.
17. آسّیو: آسیاب، آسیا.
18. آش اُوْماج: آش ساده‌ای که از پختن گلوله‌های کوچک خمیر در آب‌جوش تهیه می‌شود.
19. آش بَلگِ‌ترشی: آش رشته با چاشنی ترشی.
20. آش بَلگِ‌دو: آش رشته با چاشنی دوغ.
21. آش بیشیل: آشی برای بیمار سرماخورده، مانند آش اُماج اما با افزودن شبید خشک.
22. آش تَرخَن‌دو: آشی که با ترخن‌دو تهیه شود.
23. آغُشتَن: سفت کردن، کنایه از ظرف غذا یا چای که زیاد پر شده باشد.
24. آغوشه: مقداری از ساقه‌های درو شده گندم یا جو و غیر آن که بتوان با دو دست برداشت و جابجا کرد.
25. آل‌خولُق: کت زنانه.
26. آلوگوشواره: آلبالو.
27. آلوگُوْوی: آلویی ترش و سیاه و درشت.
28. آمّانِه: ← آمّونه.
29. آمِخته شدن: یاد گرفتن/ عادت کردن.
30. آمّونه: انبانه، کیسه‌ای از پوست گوسفند با گنجایش حدود ده من گندم.
31. آهو: خطابی برای نوازش سگ.
32. آیه‌بازی: نوعی بازی کودکان