پ
پاپِتی/ پاپَتی: پابرهنه.
پاپیچ: ? پاتُوِّه
پاتُوِّه: نواری از پارچه ضخیم که به مچ پا پیچند.
پاتیل: دیگ بزرگی که برای پختن حلیم و چغندر و امثال آن در جایی کار گذاشته باشند.
پاچین: پیراهن زنانه بلند و چیندار.
پاخا: گندم و جو که کوبیده و خرد شده باشد اما کاه و دانه آن جدا نشده باشد.
پارچو: چوب ضخیمی برای جابجا کردن سنگ آسیا.
پاشُتُرَک: گیاهی خودرو و خوردنی با پیازی شبیه گردو.
پاشکِنِه: پله ساختمان.
پاشنهصنارّی: کفش زنانه با پاشنه بلند و باریک.
پاشنهگر: ابزاری پهنتر از بیل با دو رشته زنجیر که دو نفر با استفاده از آن زمین زراعی را مرزبندی میکنند.
پاقُزَک/ پاقوزَک: غازیاغِه، گیاهی خودرو و خوردنی که در بهار روید.
پاک: همه، تمامی، کلاً.
پاگُوِّه: کاشت جالیز با نیروی شخمزنی گاو و بدون مرزبندی و کَرتبندی.
پال: تبولرز شدید.
پالزدن: از شدت درد یا تب بخود پیچیدن.
پالمُرده: کسی که پس از درد شدیدی مرده است.
پانِهگَر: مرزبند، وسیلهای که با آن مرز بندند.
پِتپِتِه: با بیمیلی غذا خوردن.
پِتوپِتیل: لب و دهان.
پَدْله: گندمی که پوست کنند و بجوشانند و با آسیای دستی بلغور کنند.
پَر دادن: حمایت کردن از کسی در کاری.
پَرّا: دفعه.
پَرازِه: پهلو.
پَرتُم: بخار آب جوش.
پَرتو: چوبهای کوچکی که در تقاطع با تیرهای سقف بر روی آنها گذارند.
پَرَن: خاکریزی در دو طرف داخل جوی تا تنگتر شود و آب بالا رود و به زمین زراعی رسد.
پِرِّنی: با عجله پریدن و رفتن پرندگان.
پَرِّه: دو طرف بیل، و نیز چرخهای فلزی چرخ خرمنکوب.
پَرِّهپوش/ پَرّوپوش: ترکیبی از ریزهچوب و پوشال و پشم که با آن دیواره لانه پرندگان را پوشانند.
پَساُوْ: اولین آبی که به گندم یا جو دهند.
پِستا: نوبت.
پِستاچی: یکی از صاحبان گوسفندان که به نوبت در اواخر پاییز به کمک چوپان میرفتند.
پِستونگُوَّک: گیاهی خودرو با دانههای شیرین و خوردنی.
پَسچُن: قطعه چوبی در چرخ خرمنکوب.
پَسِچینه: انگور و میوههای دیگر که در چیدن جا مانده و بعداً کسی آنها را مییابد و میچیند.
پَسدَگ/ پَسدَک: پوشاکی از نمد.
پَسصُبا: پس فردا.
پَسَلِه: پنهان.
پُشتِبون: تختهای که برای وصل کردن تختههای در و هر تخته دیگری بکار رود، و نیز به معنای بام خانه.
پُشتِکار: چوبی به اندازه دسته بیل که در دار قالی بکار رود.
پُشتِه: مقدار گندم یا جو و امثال آن که یک نفر بتواند بر پشت بگیرد و ببرد.
پِشْک/ پِشْک انداختن: نوعی قرعهکشی با بالا بردن دست و پایین آوردن آن همراه با باز کردن انگشتان.
پَشُم: ورم.
پَغَر: پهن گاو و گوسفند و مانند آن.
پَغَرکو: جمع کردن پهن گاو و گوسفند و امثال آن در جایی.
پُفتانگُل: نان خشکی که برای نرم شدن بدان آب زنند.
پُلوچّوندن: پیچاندن، سفسطه کردن.
پُلّوسیدَن: خود را به کسی نزدیک کردن.
پَلِه: جایی که یک جوی از روی جوی دیگر میگذرد.
پِلِّه: چوب باریک و حدود سی سانتیمتری که با آن نخ ریسند.
پَلِّهپوش: مقداری خردهریز و کاه و تیغ و گیاهان خشک را که در جایی جمع شده باشد.
پَلِه کردن: جویی را از روی جوی دیگر عبور دادن.
پِلّیدَن: در خاک غلت زدن، کنایه از پرسه زدن و انجام کارهای سطحی و سرسری.
پَنْجا: واحد گله گوسفند و برابر با پنجاه گوسفند.
پنیرَک: گیاهی خودرو با گل آبی و میوهای به شکل پنیر که برای سینهدرد مصرف شود.
پو: نخ باریک قالی.
پوجار: کفش، گیوه و هر چه که پا کنند.
پوس موروکّی/ پوس مولوکّی: شخص به غایت ضعیف و لاغر.
پوکِّه: درخت پیر و پوکشده.
پوکِّهزا در آوردن: به اصل کار پی بردن و اطلاع پیدا کردن.
پول: پُل.
پولوشِّه: گیاهی بیابانی با ریشه سیاه.
پیازسَگون: نوعی گیاه خودرو.
پیس: هر چیز نجس.
پیسوز: چراغ موشی، چراغی به شکل خاص که با پی (چربی) گوسفند و به واسطه فتیلهای از جنس پنبه سوزد.
پِیشا/ پِیشاه: نفر دوم در قرعهکشی پِشک اندازی.
پیشچُن: قطعه چوبی در چرخ خرمنکوب.
پیلتِه: فتیله چراغ موشی که از تکهای پنبه لولهشده بود، یا فتیله چراغ لامپا که از نخ پنبه بافته میشد.
پیلسَبَت/ پیلسَبَد: سبدی بافته شده از ساقه گندم برای نگهداری کشک و آبکشی برنج و امثال آن.
پیمال: آدم لاغر با پاهای کج.
پِینارَن: دنبال کردن.
پینهپَرّو: وصلهکردن، و نیز لباس وصلهدار