پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

ایجاد پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان توسط عباس محمدخانی
پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان

ایجاد پایگاه اطلاع رسانی روستای فارسیجان توسط عباس محمدخانی

ادامه واژه ها واصطلاحات فراهان (حرف پ)

پ

پاپِتی/ پاپَتی: پابرهنه.

پاپیچ: ? پاتُوِّه

بقیه کلمات در ادامه مطلب...
 

پاتُوِّه: نواری از پارچه ضخیم که به مچ پا پیچند.

پاتیل: دیگ بزرگی که برای پختن حلیم و چغندر و امثال آن در جایی کار گذاشته باشند.

پاچین: پیراهن زنانه بلند و چین‌دار.

پاخا: گندم و جو که کوبیده و خرد شده باشد اما کاه و دانه آن جدا نشده باشد.

پارچو: چوب ضخیمی برای جابجا کردن سنگ آسیا.

پاشُتُرَک: گیاهی خودرو و خوردنی با پیازی شبیه گردو.

پاش‌کِنِه: پله ساختمان.

پاشنه‌صنارّی: کفش زنانه با پاشنه بلند و باریک.

پاشنه‌گر: ابزاری پهن‌تر از بیل با دو رشته زنجیر که دو نفر با استفاده از آن زمین زراعی را مرزبندی می‌کنند.

پاقُزَک/ پاقوزَک: غازیاغِه، گیاهی خودرو و خوردنی که در بهار روید.

پاک: همه، تمامی، کلاً.

پاگُوِّه: کاشت جالیز با نیروی شخم‌زنی گاو و بدون مرز‌بندی و کَرت‌بندی.

پال: تب‌ولرز شدید.

پال‌زدن: از شدت درد یا تب بخود پیچیدن.

پال‌مُرده: کسی که پس از درد شدیدی مرده است.

پانِه‌گَر: مرزبند، وسیله‌ای که با آن مرز بندند.

پِت‌پِتِه: با بی‌میلی غذا خوردن.

پِت‌وپِتیل: لب و دهان.

پَدْله: گندمی که پوست کنند و بجوشانند و با آسیای دستی بلغور کنند.

پَر دادن: حمایت کردن از کسی در کاری.

پَرّا: دفعه.

پَرازِه: پهلو.

پَرتُم: بخار آب جوش.

پَرتو: چوب‌های کوچکی که در تقاطع با تیرهای سقف بر روی آنها گذارند.

پَرَن: خاکریزی در دو طرف داخل جوی تا تنگ‌تر شود و آب بالا رود و به زمین زراعی رسد.

پِرِّنی: با عجله پریدن و رفتن پرندگان.

پَرِّه: دو طرف بیل، و نیز چرخ‌های فلزی چرخ خرمنکوب.

پَرِّه‌پوش/ پَرّوپوش: ترکیبی از ریزه‌چوب و پوشال و پشم که با آن دیواره لانه پرندگان را پوشانند.

پَس‌اُوْ: اولین آبی که به گندم یا جو دهند.

پِستا: نوبت.

پِستاچی: یکی از صاحبان گوسفندان که به نوبت در اواخر پاییز به کمک چوپان می‌رفتند.

پِستون‌گُوَّک: گیاهی خودرو با دانه‌های شیرین و خوردنی.

پَس‌چُن: قطعه چوبی در چرخ خرمنکوب.

پَسِ‌چینه: انگور و میوه‌های دیگر که در چیدن جا مانده و بعداً کسی آنها را می‌یابد و می‌چیند.

پَسدَگ/ پَسدَک: پوشاکی از نمد.

پَس‌صُبا: پس فردا.

پَسَلِه: پنهان.

پُشتِ‌بون: تخته‌ای که برای وصل کردن تخته‌های در و هر تخته دیگری بکار رود، و نیز به معنای بام خانه.

پُشتِ‌کار: چوبی به اندازه دسته بیل که در دار قالی بکار رود.

پُشتِه: مقدار گندم یا جو و امثال آن که یک نفر بتواند بر پشت بگیرد و ببرد.

پِشْک/ پِشْک انداختن: نوعی قرعه‌کشی با بالا بردن دست و پایین آوردن آن همراه با باز کردن انگشتان.

پَشُم: ورم.

پَغَر: پهن گاو و گوسفند و مانند آن.

پَغَرکو: جمع کردن پهن گاو و گوسفند و امثال آن در جایی.

پُفتانگُل: نان خشکی که برای نرم شدن بدان آب زنند.

پُلوچّوندن: پیچاندن، سفسطه کردن.

پُلّوسیدَن: خود را به کسی نزدیک کردن.

پَلِه: جایی که یک جوی از روی جوی دیگر می‌گذرد.

پِلِّه: چوب باریک و حدود سی سانتیمتری که با آن نخ ریسند.

پَلِّه‌پوش: مقداری خرده‌ریز و کاه و تیغ و گیاهان خشک را که در جایی جمع شده باشد.

پَلِه کردن: جویی را از روی جوی دیگر عبور دادن.

پِلّیدَن: در خاک غلت زدن، کنایه از پرسه زدن و انجام کارهای سطحی و سرسری.

پَنْجا: واحد گله گوسفند و برابر با پنجاه گوسفند.

پنیرَک: گیاهی خودرو با گل آبی و میوه‌ای به شکل پنیر که برای سینه‌درد مصرف شود.

پو: نخ باریک قالی.

پوجار: کفش، گیوه و هر چه که پا کنند.

پوس موروکّی/ پوس مولوکّی: شخص به غایت ضعیف و لاغر.

پوکِّه: درخت پیر و پوک‌شده.

پوکِّه‌زا در آوردن: به اصل کار پی بردن و اطلاع پیدا کردن.

پول: پُل.

پولوشِّه: گیاهی بیابانی با ریشه سیاه.

پیازسَگون: نوعی گیاه خودرو.

پیس: هر چیز نجس.

پی‌سوز: چراغ موشی، چراغی به شکل خاص که با پی (چربی) گوسفند و به واسطه فتیله‌ای از جنس پنبه سوزد.

پِی‌شا/ پِی‌شاه: نفر دوم در قرعه‌کشی پِشک اندازی.

پیش‌چُن: قطعه چوبی در چرخ خرمنکوب.

پیلتِه: فتیله چراغ موشی که از تکه‌ای پنبه لوله‌شده بود، یا فتیله چراغ لامپا که از نخ پنبه بافته می‌شد.

پیل‌سَبَت/ پیل‌سَبَد: سبدی بافته شده از ساقه گندم برای نگهداری کشک و آبکشی برنج و امثال آن.

پیمال: آدم لاغر با پاهای کج.

پِی‌نارَن: دنبال کردن.

پینه‌پَرّو: وصله‌کردن، و نیز لباس وصله‌دار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد